یادواره

باسلام خدمت دوستداران خانم عاطفه مسؤل راديو چكاوك

بنام اميد، حتي آن هنگام كه غريبانه تنها بخاطر عاشقانه ها، با كوله بار خاطرات دردانه وطن به جاده سلام داد و سي سال صبوري را ميان پنج دري انتظارهايش بغض نمود و با حسرت و آه مينوشت آزادي.

بنام آزادي، كه سر فصل داستان شيرزني است در عنفوان شايستگي و بايستگي با اعتقاد و استقامت و بردباري به هر چه حس انزجار و زخمهاي مشمئز كننده تبعيض، نه، گفت. و بخاطر اعتراضش سالها غربت نشيني را اختياركرد. و دور از وطن آزاده زيست و آزاده ماند.

بيمار شد، تب كرد، گر گرفت و همچون پروانه اي از درون سوخت و دم بر نياورد و مشت به احتزاز در آمده اش تلالؤ شعر بود و فرزانگي ، روشنايي بخش محفل ما وشما در شبهاي سرد و تاريك غربت در اين شهر.

١٨ سال با سرطان جنگيدن شيرزن ميخواهد و پيل كهن، كه اين زن آزاده يك تنه با غده سرطان از درون و جرثومه هاي فساد شيخ و شاه از بيرون جنگيد و هرگز تسليم نشد.

زني كه عشق به زندگي و زنده ماندن را دو باره تفسيركرد، اينبار از دريچه منحصر به فرد آزاده زيستن براي نسلهاي بعد و آرزوهايشان.

بنام آرزو، آرزوي دنياي پر از زيتون و صلح بدون تبعيض و شكنجه و اعدام.

تمام قد مي ايستيم مقابل كرامت اين كلمات كه هر چندگوياي چكه اي از درد فراقمان نيست. اين چند خط دروصف عزيزي كه نيمي از مدت تبعيدش را با مهلكترين بيماري دسته و پنجه نرم كردو تا آخرين لحظات عمرش صداي آزاديخواهي و مردم دوستي اش قطع نشد. از اين پس تمام آزاديخواهان در اين شهر تورا بنام عاطفه چكاوك ميشناسند و از خاطرشان نخواهي رفت.

عاطفه گاهي چنان مغرور و پر سخاوت و ستبر چون دماوندو استوار بر سر مواضع اصولي و مردم خواهيش ايستاد.

گاه پر عتش و احساس نياز چون كوير تشنه آزادي.

و گاهي صبور و بي انتها همچون دريا

عاطفه بخاطر باورهاي انساندوستانه و آزاديخواهيش تحت تاثير فشارهاي بيروني تهديد و تتميع قرار نگرفت و با فداكاري بسيار اين مسير را سرفرازانه طي نمود.

عاطفه همچون نامش عاطفي بود وقتي خاطرات زندانيان قتل عامها را ميشنيد با آنها درد ميكشيد و ميگريست وقتي از كودكان خياباني و درد انها ميگفت احساسات انسانيش غليان ميكرد با صدايي دردناك بر اين تبعيض و ظلم ميشوريد.

او يك زن شورشي بر هرچه بيعدالتي بود صداي زنان سركوب شده در سرزمينش ايران بود از مدافعان سر سخت اشرفيان قهرمان بود صداي ريحانه ها بود.

اما ويژگي منحصر بفردش در خنده هاي زيبا و جاوندانيش كه هرگز فراموش نخواهد شد صدايي كه دلهاي ما را در اين غربت شاد و دشمنانت را عاصي كرده بود.

عاطفه عزيز طنين خنده هايت مشتهاي گره كرده ات فريا آزاديخواهيت ميرود تا در صداي قيام مردمت منعكس شود و در فرداي آزاد ايران نام و يادت در ميان مبارزان و تلاشگران براي ايراني آزاد ماندگار خواهد بود.